دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم |
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
|
|
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
|
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
|
|
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
|
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
|
|
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
|
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
|
|
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
|
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
|
|
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
|
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
|
|
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
|
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
|
|
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
|
| | |
| |