ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم |
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
|
|
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
|
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
|
|
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
|
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
|
|
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
|
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
|
|
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
|
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
|
|
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
|
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
|
|
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
|
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
|
|
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
|
| | |
| |