میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان |
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
|
|
هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
|
مه جلوه مینماید بر سبز خنگ گردون
|
|
تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان
|
مر غول را برافشان یعنی به رغم سنبل
|
|
گرد چمن بخوری همچون صبا بگردان
|
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست
|
|
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
|
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
|
|
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان
|
دوران همینویسد بر عارضش خطی خوش
|
|
یا رب نوشته بد از یار ما بگردان
|
حافظ ز خوبرویان بختت جز این قدر نیست
|
|
گر نیستت رضایی حکم قضا بگردان
|
| | |
| |