ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن |
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
|
|
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن
|
در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
|
|
در زلف بیقرار تو پیدا قرار حسن
|
ماهی نتافت همچو تو از برج نیکویی
|
|
سروی نخاست چون قدت از جویبار حسن
|
خرم شد از ملاحت تو عهد دلبری
|
|
فرخ شد از لطافت تو روزگار حسن
|
از دام زلف و دانه خال تو در جهان
|
|
یک مرغ دل نماند نگشته شکار حسن
|
دایم به لطف دایه طبع از میان جان
|
|
میپرورد به ناز تو را در کنار حسن
|
گرد لبت بنفشه از آن تازه و تر است
|
|
کب حیات میخورد از جویبار حسن
|
حافظ طمع برید که بیند نظیر تو
|
|
دیار نیست جز رخت اندر دیار حسن
|
| | |
| |