دوش رفتم به در میکده خواب آلوده |
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
|
|
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
|
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
|
|
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
|
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
|
|
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
|
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
|
|
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
|
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
|
|
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
|
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
|
|
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
|
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
|
|
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
|
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
|
|
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
|
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
|
|
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
|
| | |
| |