ای که مهجوری عشاق روا میداری |
ای که مهجوری عشاق روا میداری
|
|
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
|
تشنه بادیه را هم به زلالی دریاب
|
|
به امیدی که در این ره به خدا میداری
|
دل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکن
|
|
به از این دار نگاهش که مرا میداری
|
ساغر ما که حریفان دگر مینوشند
|
|
ما تحمل نکنیم ار تو روا میداری
|
ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست
|
|
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
|
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
|
|
از که مینالی و فریاد چرا میداری
|
حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند
|
|
سعی نابرده چه امید عطا میداری
|
| | |
| |