ای که دایم به خویش مغروری |
ای که دایم به خویش مغروری
|
|
گر تو را عشق نیست معذوری
|
گرد دیوانگان عشق مگرد
|
|
که به عقل عقیله مشهوری
|
مستی عشق نیست در سر تو
|
|
رو که تو مست آب انگوری
|
روی زرد است و آه دردآلود
|
|
عاشقان را دوای رنجوری
|
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
|
|
ساغر میطلب که مخموری
|
| | |
| |