این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی |
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
|
|
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
|
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم
|
|
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
|
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
|
|
هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی
|
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
|
|
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
|
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
|
|
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
|
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
|
|
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی
|
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
|
|
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
|
| | |
| |