زان می عشق کز او پخته شود هر خامی |
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
|
|
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
|
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
|
|
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی
|
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
|
|
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
|
مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
|
|
که نهادهست به هر مجلس وعظی دامی
|
گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
|
|
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی
|
یار من چون بخرامد به تماشای چمن
|
|
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی
|
آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
|
|
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی
|
حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
|
|
کام دشوار به دست آوری از خودکامی
|
| | |
| |