ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی |
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
|
|
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
|
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
|
|
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
|
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
|
|
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
|
دیده ما چو به امید تو دریاست چرا
|
|
به تفرج گذری بر لب دریا نکنی
|
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
|
|
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
|
بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهد
|
|
از خدا جز می و معشوق تمنا نکنی
|
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
|
|
که دعایی ز سر صدق جز آن جا نکنی
|
| | |
| |