مستزاد
هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان، روزی به امید
وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان، یک روز سفید
قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت، آهسته بگفت
در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید

eMail to a Friend   

   Print
aaahoo