دل، چو در دام عشق منظور است |
دل، چو در دام عشق منظور است
|
|
دیده را جرم نیست، معذور است
|
ناظرم در رخت به دیدهی دل
|
|
گرچه از چشم ظاهرم دور است
|
از شراب الست روز وصال
|
|
دل مستم هنوز مخمور است
|
دست ازین عاشقی نمیدارد
|
|
دایم از یار اگرچه مهجور است
|
حال آشفته بر رخش فاش است
|
|
شعله و نار پرتو نور است
|
حکم داری به هر چه فرمایی
|
|
که عراقی مطیع و مامور است
|
| |
|
| |