با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟ |
با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟
|
|
با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟
|
با محنت فراقت راحت چه رخ نماید؟
|
|
با درد اشتیاقت درمان چه کار دارد؟
|
گر در دلم خیالت ناید، عجب نباشد
|
|
در دوزخ پر آتش رضوان چه کار دارد؟
|
سودای تو نگنجد اندر دلی که جان است
|
|
در خانهی طفیلی مهمان چه کار دارد؟
|
دل را خوش است با جان گر زآن توست، یارا
|
|
بیروی تو دل من با جان چه کار دارد؟
|
بر بوی وصلت، ای جان، دل بر در تو مانده است
|
|
ورنه فتاده در خاک چندان چه کار دارد؟
|
با عشق توست جان را صد سر سر نهفته
|
|
لیکن دل عراقی با جان چه کار دارد؟
|
| |
|
| |