نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟ |
نگارا، بیتو برگ جان که دارد؟
|
|
دل شاد و لب خندان که دارد؟
|
به امید وصالت میدهم جان
|
|
وگرنه طاقت هجران که دارد؟
|
غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت
|
|
دل درویش را مهمان که دارد؟
|
نیاید جز خیالت در دل من
|
|
بجز یوسف سر زندان که دارد؟
|
مرا با تو خوش آید خلد، ورنه
|
|
غم حور و سر رضوان که دارد؟
|
همه کس می کند دعوی عشقت
|
|
ولی با درد بی درمان که دارد ؟
|
غمت هر لحظه جانی خواهد از من
|
|
چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟
|
مرا گویند: فردا روز وصل است
|
|
وگر طاقت هجران که دارد؟
|
نشان عشق میجویی، عراقی
|
|
ببین تا چشم خون افشان که دارد؟
|
| |
|
| |