می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد
|
|
بهر یک جرعه میت این دم روان خواهیم کرد
|
دردیی در ده، کزین جا دردسر خواهیم برد
|
|
ساغری پر کن، که عزم آن جهان خواهیم کرد
|
کاروان عمر ازین منزل روان شد ناگهی
|
|
چون روان شد کاروان، ما هم روان خواهیم کرد
|
چون فشاندیم آستین بینیازی بر جهان
|
|
دامن ناز اندر آن عالم کشان خواهیم کرد
|
از کف ساقی همت ساغری خواهیم خورد
|
|
جرعهدان بزم خود هفت آسمان خواهیم کرد
|
تا فتد در ساغر ما عکس روی دلبری
|
|
ساغر از باده لبالب هر زمان خواهیم کرد
|
درچنین مجلس که میعشق استو ساغربیخودی
|
|
نالهی مستانه نقل دوستان خواهیم کرد
|
تا درین عالم نگردد آشکارا راز ما
|
|
ناگهی رخ را ازین عالم نهان خواهیم کرد
|
نزد زلف دلربایش تحفه، دل خواهیم برد
|
|
پیش روی جانفزایش جان فشان خواهیم کرد
|
چون بگردانیم رو، زین عالم بیآبرو
|
|
روی در روی نگار مهربان خواهیم کرد
|
بر سر بازار وصلش جان ندارد قیمتی
|
|
تا نظر در روی خوبش رایگان خواهیم کرد
|
سالها در جستجویش دست و پایی میزدیم
|
|
چون نشان دیدیم، خود را بینشان خواهیم کرد
|
هر چه ما خواهیم کردن او بخواهد غیر آن
|
|
آنچه آن دلبر کند ما خود همان خواهیم کرد
|
عراقی هیچ خواهد گفت: اناالحق، این زمان
|
|
بر سر دارش ز غیرت ناگهان خواهیم کرد
|
| |
|
|