نگارا، جسمت از جان آفریدند |
نگارا، جسمت از جان آفریدند
|
|
ز کفر زلفت ایمان آفریدند
|
جمال یوسف مصری شنیدی؟
|
|
تو را خوبی دو چندان آفریدند
|
ز باغ عارضت یک گل بچیدند
|
|
بهشت جاودان زان آفریدند
|
غباری از سر کوی تو برخاست
|
|
وزان خاک آب حیوان آفریدند
|
غمت خون دل صاحبدلان ریخت
|
|
وزان خون لعل و مرجان آفریدند
|
سراپایم فدایت باد و جان هم
|
|
که سر تا پایت را جان آفریدند
|
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
|
|
که صد دیوت نگهبان آفریدند
|
دمادم چند نوشم درد دردت؟
|
|
مرا خود مست و حیران آفریدند
|
ز عشق تو عراقی را دمی هست
|
|
کزان دم روی انسان آفریدند
|
| |
|
| |