باز دلم عیش و طرب میکند |
باز دلم عیش و طرب میکند
|
|
هیچ ندانم چه سبب میکند؟
|
از می عشق تو مگر مست شد
|
|
کین همه شادی و طرب میکند؟
|
تا سر زلف تو پریشان بدید
|
|
شیفته شد ، شور و شغب می کند
|
تا دل من در سر زلف تو شد
|
|
عیش همه در دل شب میکند
|
برد به بازی دل جمله جهان
|
|
زلف تو بازی چه عجب میکند؟
|
طرهی طرار تو کرد آن چه کرد
|
|
فتنه نگر باز که لب میکند
|
میبرد از من دل و گوید به طنز:
|
|
باز فلانی چه طلب میکند؟
|
از لب لعلش چه عجب گر مرا
|
|
آرزوی قند و طرب میکند
|
گر طلبد بوسه، عراقی مرنج،
|
|
گرچه همه ترک ادب میکند
|
| |
|
| |