اندرین ره هر که او یکتا شود |
اندرین ره هر که او یکتا شود
|
|
گنج معنی در دلش پیدا شود
|
جز جمال خود نبیند در جهان
|
|
اندرین ره هر که او بینا شود
|
قطره کز دریا برون آید همی
|
|
چون سوی دریا شود دریا شود
|
گر صفات خود کند یکباره محو
|
|
در مقامات بقا یکتا شود
|
هر که دل بر نیستی خود نهاد
|
|
در حریم هستی، او تنها شود
|
از مسما هر که یابد بهرهای
|
|
فارغ و آسوده از اسما شود
|
ور کند گم صورت هستی خویش
|
|
صورت او جملگی معنی شود
|
ور نهنگ لاخورش زو طعمه ساخت
|
|
زندهی جاوید در الا شود
|
صورتت چون شد حجاب راه تو
|
|
محو کن، تا سیرتت زیبا شود
|
گر از این منزل برون رفتی، یقین
|
|
دانکه منزلگاهت او ادنی شود
|
ما به جانان زندهایم، از جان بری
|
|
تا ابد هرگز کسی چون ما شود؟
|
هر که آنجا مقصد و مقصود یافت
|
|
در دو عالم والی والا شود
|
هر که را دل رازدار عشق شد
|
|
کی دلش مایل سوی صحرا شود؟
|
هم به بالا در رسد بیعقل و دین
|
|
گر عراقی محو اندر لا شود
|
| |
|
| |