نگارینی که با ما مینپاید |
نگارینی که با ما مینپاید
|
|
به ما دلخستگان کی رخ نماید؟
|
بیا، ای بخت، تا بر خود بموییم
|
|
که از ما یار آرامی نماید
|
اگر جانم به لب آید عجب نیست
|
|
به حیله نیم جانی چند پاید؟
|
به نقد این لحظه جانی میکن ای دل
|
|
شب هجر است، تا فردا چه زاید؟
|
مگر روشن شود صبح امیدم
|
|
مگر خورشید از روزن برآید
|
دلم را از غم جان وا رهاند
|
|
مر از من زمانی در رباید
|
عراقی، بر درش امید در بند
|
|
که داند، بو که ناگه واگشاید
|
| |
|
| |