هیهات! کزین دیار رفتم |
هیهات! کزین دیار رفتم
|
|
ناکرده وداع یار رفتم
|
چه سود قرار وصل جانان؟
|
|
اکنون که من از قرار رفتم
|
چون خاک در تو بوسه دادم
|
|
با دیدهی اشکبار رفتم
|
بگذاشتم، ای عزیز چون جان،
|
|
دل نزد تو یادگار رفتم
|
زنهار! دل مرا نگهدار
|
|
چون من ز میان کار رفتم
|
بردند به اضطرارم، ای دوست،
|
|
زین جا نه به اختیار رفتم
|
غم خواره و مونسم تو بودی
|
|
بیمونس و غمگسار رفتم
|
از خلق کریم تو ندیدم
|
|
یک عهد چو استوار، رفتم
|
چون از لب تو نیافتم کام
|
|
ناکام به هر دیار رفتم
|
نایافته مرهمی ز لطفت
|
|
دل خسته و جان فگار رفتم
|
شکرانه بده، که از در تو
|
|
چون محنت روزگار رفتم
|
تو خرم و شاد و کامران باش
|
|
کز شهر تو سوکوار رفتم
|
در قصهی درد من نگه کن
|
|
بنگر که چگونه زار رفتم
|
| |
|
| |