چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟ |
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
|
|
اگر در من نگه کردی نگارم
|
بدیدی گر فراقش چونم آخر
|
|
بپرسیدی دمی حال فگارم
|
نکرد آن دوست از من یاد روزی
|
|
به کام دشمنان شد روزگارم
|
چرا خواهد به کام دشمنانم
|
|
چو میداند که او را دوست دارم؟
|
عزیزی بودم اول بر در او
|
|
عزیزان، بنگرید: آخر چه خوارم؟
|
فرو شد روز من بیمهر رویش
|
|
چو شب تیره شده است این روزگارم
|
نه دلداری که باشد مونس دل
|
|
نه غمخواری که باشد غمگسارم
|
نمیدانم که دامان که گیرم؟
|
|
که تا از جیب محنت سر برآرم
|
عراقی، دامن غم گیر و خوش باش
|
|
که هم با تو درین تیمار یارم
|
| |
|
| |