خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم |
خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
|
|
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنید
|
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
|
|
وز آب دیده سینهی تفسیده تر کنیم
|
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
|
|
خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم
|
نعره ز جان زنیم، همه روز تا به شب
|
|
ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم
|
تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود؟
|
|
تا کی وجوه شام ز خون جگر کنیم؟
|
آهی برآوریم، سحرگه، ز سوز دل
|
|
زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم
|
زاری کنان به درگه دلدار خود رویم
|
|
نعرهزنان به پیش سرایش گذر کنیم
|
باشد که یک نفس نظری سوی ما کند
|
|
دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم
|
آن لحظه از عراقی، باشد که وارهیم
|
|
گر زو رها شویم، سخن مختصر کنیم
|
| |
|
| |