سهل گفتی به ترک جان گفتن |
سهل گفتی به ترک جان گفتن
|
|
من بدیدم، نمیتوان گفتن
|
جان فرهاد خسته شیرین است
|
|
کی تواند به ترک جان گفتن؟
|
دوست میدارمت به بانگ بلند
|
|
تا کی آهسته و نهان گفتن؟
|
وصف حسن جمال خود خود گوی
|
|
حیف باشد به هر زبان گفتن؟
|
تا به حدی است تنگی دهنت
|
|
که نشاید سخن در آن گفتن؟
|
گر نبودی کمر، میانت را
|
|
کی توانستمی نشان گفتن؟
|
ز آرزوی لبت عراقی را
|
|
شد مسلم حدیث جان گفتن
|
| |
|
| |