ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من |
ای رخ جان فزای تو گشته خجسته فال من
|
|
باز نمای رخ، که شد بی تو تباه حال من
|
ناز مکن، که میکند جان من آرزوی تو
|
|
عشوه مده، که میدهد هجر تو گوشمال من
|
رفت دل و نمیرود آرزوی تو از دلم
|
|
عمر شد و نمیشود نقش تو از خیال من
|
باز نگر که: میکشد بی تو مرا فراق تو
|
|
چارهی من بکن، مجو بی سببی زوال من
|
ز آرزوی جمال تو، نیست مرا ز خود خبر
|
|
طعنه مزن، که: نیستی شیفتهی جمال من
|
بر سر کوی وصل تو مرغ صفت پریدمی
|
|
آه! اگر نسوختی آتش هجر بال من
|
آمدمی به درگهت هر نفسی هزار بار
|
|
گر نه عراقی آمدی سد ره وصال من
|
| |
|
| |