ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟ |
ای به تو زنده جسم و جان، مونس جان کیستی؟
|
|
شیفتهی تو انس و جان، انس روان کیستی؟
|
مهر ز من گسستهای، با دگری نشستهای
|
|
رنج ز من شکستهای، راحت جان کیستی؟
|
چون ز من جدا نهای، چیست که آشنا نهای؟
|
|
یک دم از آن ما نهای، آخر از آن کیستی؟
|
نز تو به من رسد اثر، نه به رخت کنم نظر
|
|
از تو دو کون بیخبر، پس تو عیان کیستی؟
|
صید دلم به دام تو، توسن چرخ رام تو
|
|
ای دو جهان غلام تو، جان و جهان کیستی؟
|
یافتمی به روز و شب از لب لعل تو رطب
|
|
هیچ ندانم از دو لب شهد فشان کیستی؟
|
بر سر کویت چون سگان هر سحری کنم فغان
|
|
هیچ نگویی: ای فلان، تو ز سگان کیستی؟
|
| |
|
| |