جانا، نظری به ما نکردی |
جانا، نظری به ما نکردی
|
|
با خویشتن آشنا نکردی
|
یکدم به مراد ما نبودی
|
|
یک کار برای ما نکردی
|
یک وعدهی خود بسر نبردی
|
|
یک حاجت ما روا نکردی
|
ما را به وصال وعده دادی
|
|
و آن وعدهی خود وفا نکردی
|
هر لابه، که بر در تو کردیم
|
|
نشنیدی و گوش وا نکردی
|
در کوی تو آمدیم و ما را
|
|
بر خاک درت تو جا نکردی
|
پس در دل تو چگونه گنجم؟
|
|
چون بر در خود رها نکردی
|
درد دل خستهی عراقی
|
|
دیدی، به کرم دوا نکردی
|
| |
|
| |