چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟ |
چه کردم؟ دلبرا، از من چه دیدی؟
|
|
که کلی از من مسکین رمیدی
|
چه افتادت که از من سیر گشتی؟
|
|
چرا یک بارگی از من بریدی؟
|
من از عشقت گریبان چاک کردم
|
|
تو خوش خوش دامن از من در کشیدی
|
نگویی تا چه بد کرد بجایت؟
|
|
که روی نیکو از من در کشیدی
|
بسی گفتم که: مشنو گفت دشمن
|
|
علی رغم من مسکین شنیدی
|
اگر کام تو دشمن کامیم بود
|
|
به کام خویشتن، باری، رسیدی
|
چرا کردی به کام دشمنانم؟
|
|
نگویی تا: درین معنی چه دیدی؟
|
به تیر غمزه جان و دل چه دوزی؟
|
|
که از رخ پردهی صبرم دریدی
|
نچیده یک گل از بستان شادی
|
|
ز غم صد خار در جانم خلیدی
|
مکن آزاد مفروشم، اگر چه
|
|
به خوبی صد چو من بنده خریدی
|
گزیدی هر کسی را بهر کاری
|
|
عراقی را ز بهر غم گزیدی
|
| |
|
| |