تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟ |
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
|
|
چون میشویم عاشق بر چهرهی تو باری
|
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
|
|
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
|
خواهی که همچو زلفت عالم بهم بر آید؟ژ
|
|
بنمای عاشقان را از طرهی تو تاری
|
آن خوشدلی کجا شد؟ وان دور کو که ما را
|
|
دیدار مینمودی، هر روز یک دو باری؟
|
ما را ز هم جدا کرد ایام ورنه ما را
|
|
با دولت وصالت خوش بود روزگاری
|
در پرده چند باشی؟ برگیر برقع از روی
|
|
تا روی تو ببیند یک دم امیدواری
|
در انتظار وصلت جانم رسید بر لب
|
|
از وصل تو چه حاصل، ما را جز انتظاری؟
|
جام جهان نمایت بنمای، تا عراقی
|
|
اندر رخت ببیند رخسار هر نگاری
|
| |
|
| |