گفتم رخ تو بهار خندان منست
|
|
گفت آن تو نیز باغ و بستان منست
|
گفتم لب شکرین تو آن منست
|
|
گفت از تو دریغ نیست گر جان منست
|
* * * |
غم دیدم از آن کس که مرا میباید
|
|
ببریدم ازو تا دل من بگشاید
|
نادیدن او مرا همیبگزاید
|
|
گرگ آشتیی کنم چه تا پیش آید
|
* * * |
گفتم که بیا وعدهی دوشینه بیار
|
|
ور نه بخروشم از تو اکنون چو هزار
|
گفتا دهم ای همه جفا ، نک زنهار!
|
|
آواز مده که گوش دارد دیوار
|
* * * |
صدبار ز من شنیده بودی کم و بیش
|
|
کایزد همه را هرچه کنند آرد پیش
|
در کردهی خویش مانده ای ای درویش
|
|
چه چون کندی فزون ز اندازهی خویش
|
* * * |
یاری بودی سخت بیین و بسنگ
|
|
همسایهی تو بهانه جوی و دلتنگ
|
این خو تو ازو گرفتهای ای سرهنگ
|
|
انگور ز انگور همیگیرد رنگ
|
* * * |
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ
|
|
یا او سر ما به دار سازد آونگ
|
القصه درین زمانهی پرنیرنگ
|
|
یک کشته بنام به که صد زنده به ننگ
|
* * * |
گویند که معشوق تو زشتست و سیاه
|
|
گر زشت و سیاهست مرا نیست گناه
|
من عاشقم و دلم بر او گشته تباه
|
|
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
|
* * * |
با من چو گل شکفته باشی گه گه
|
|
گاهی باشی چو کارد با گوشت تبه
|
روزی همه آری کنی و روزی نه
|
|
یکره صنما بنه مرا بر یک ره
|
* * * |
از بهر خدای اگر تویی سرو سرای
|
|
یکباره ز من باز مگیر ای بت پای
|
دیدار عزیز کردی ای بارخدای
|
|
سیمرغ نهای روی رهی را بنمای
|
| | ![Print](https://aaahoo.com/images/Act/print.gif) |
![aaahoo](http://aaahoo.com/images/logo/aaahooweb2F.gif) |