گفتار اندر فراهم آوردن کتاب |
سخن هر چه گویم همه گفتهاند
|
|
بر باغ دانش همه رفتهاند
|
اگر بر درخت برومند جای
|
|
نیابم که از بر شدن نیست رای
|
کسی کو شود زیر نخل بلند
|
|
همان سایه زو بازدارد گزند
|
توانم مگر پایهای ساختن
|
|
بر شاخ آن سرو سایه فکن
|
کزین نامور نامهی شهریار
|
|
به گیتی بمانم یکی یادگار
|
تو این را دروغ و فسانه مدان
|
|
به رنگ فسون و بهانه مدان
|
ازو هر چه اندر خورد با خرد
|
|
دگر بر ره رمز و معنی برد
|
یکی نامه بود از گه باستان
|
|
فراوان بدو اندرون داستان
|
پراگنده در دست هر موبدی
|
|
ازو بهرهای نزد هر بخردی
|
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
|
|
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
|
پژوهندهی روزگار نخست
|
|
گذشته سخنها همه باز جست
|
ز هر کشوری موبدی سالخورد
|
|
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
|
بپرسیدشان از کیان جهان
|
|
وزان نامداران فرخ مهان
|
که گیتی به آغاز چون داشتند
|
|
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
|
چه گونه سرآمد به نیک اختری
|
|
برایشان همه روز کند آوری
|
بگفتند پیشش یکایک مهان
|
|
سخنهای شاهان و گشت جهان
|
چو بنشیند ازیشان سپهبد سخن
|
|
یکی نامور نافه افکند بن
|
چنین یادگاری شد اندر جهان
|
|
برو آفرین از کهان و مهان
|
| | |
| |