پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود
به بیماری اندر بمرد اردشیر
چو بیگاه گازر بیامد ز رود
به گازر چنین گفت روزی که من
چنان بد که روزی یکی تندباد
بگفت این و زان جایگه برگرفت
وزان جایگه بازگشتند شاد
ز درگاه پرده فروهشت شاه