از کشت عمل بس است یک خوشه مرا
|
|
در روی زمین بس است یک گوشه مرا
|
تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم
|
|
چون مرغ بس است دانهای توشه مرا
|
* * * |
دوشینه فتادم به رهش مست و خراب
|
|
از نشهی عشق او نه از بادهی ناب
|
دانست که عاشقم ولی میپرسید
|
|
این کیست، کجایی است، چرا خورده شراب
|
* * * |
تا قبلهی ابروی تو ای یار کج است
|
|
محراب دل و قبلهی احرار کج است
|
ما جانب قبلهی دگر رو نکنیم
|
|
آن قبله مارست گر چه بسیار کج است
|
* * * |
فرموده خدا بزرگی آیین من است
|
|
تمکین شهان ز فر تمکین من است
|
فرماندهی اختران به صد جاه و جلال
|
|
فرمان بر شاه ناصرالدین من است
|
* * * |
این دل که به شهر عشق سرگشتهی تست
|
|
بیمار و غریب و در به در گشتهی تست
|
برگشتگی بخت و سیه روزی او
|
|
از مژگان سیاه برگشتهی تست
|
* * * |
آمد مه شوال و مه روزه گذشت
|
|
و ایام صیام و رنج سی روزه گذشت
|
صد شکر خدا را که روزی روزهی ما
|
|
گاهی به غنا و گه به دریوزه گذشت
|
* * * |
تا دل به برم هوای دلبر دارد
|
|
افسانهی عشق دلبر از بر دارد
|
دل رفت ز بر چو رفت دلبر آری
|
|
دل از دلبر چگونه دل بر دارد
|
* * * |
زلفین سیه که در بناگوش تواند
|
|
سر بر سر هم نهاده بر دوش تواند
|
سایند سر از ادب به پایت شب و روز
|
|
آری دو سیاه حلقه در گوش تواند
|
* * * |
از هر دو جهان مرا مقید کردند
|
|
وان گه به مدیح شه مقید کردند
|
این نامه که مدح ناصرالدین شاه است
|
|
ترتیب وی از خط محمد کردند
|
* * * |
یک عمر شهان تربیت عیش کنند
|
|
تا نیم نفس عیش به صد طیش کنند
|
نازم به جهان همت درویشان را
|
|
کایشان به یکی لقمه دو صد عیش کنند
|
آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر
|
|
چون کار جهان بی سر و سامان خوش تر
|
مجموعهی عاشقان بود دفتر من
|
|
مجموعهی عاشقان پریشان خوش تر
|
* * * |
تا دل به هوای وصل جانان دادم
|
|
لب بر لب او نهاده و جان دادم
|
خضر ار ز لب چشمهی حیوان جان یافت
|
|
من جان به لب چشمهی حیوان دادم
|
* * * |
گاهی هوس بادهی رنگین دارم
|
|
گاه آرزوی وصل نگارین دارم
|
گه سبحه به دست و گاه زنار به دوش
|
|
یارب چه کنم، کیم، چه آیین دارم
|
* * * |
بگذار که خویش را به زاری بکشم
|
|
مپسند که بار شرمساری بکشم
|
چون دوست به مرگ من به هر حال خوش است
|
|
من نیز به مرگ خود به هر حال خوشم
|
* * * |
تا دست ارادت به تو دادهست دلم
|
|
دامان طرب ز کف نهادهست دلم
|
ره یافته در زلف دل آویز کجت
|
|
القصه به راه کج فتادهست دلم
|
* * * |
بگذار که تا می خورم و مست شوم
|
|
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
|
پابست شوم به کلی از دست شوم
|
|
ار مست شوم نیست شوم، هست شوم
|
* * * |
تو مردمک چشم من مهجوری
|
|
زان با همه نزدیکیت از من دوری
|
نی نی غلطم تو جان شیرین منی
|
|
زان با منی وز چشم من مستوری
|
| | ![Print](https://aaahoo.com/images/Act/print.gif) |
![aaahoo](http://aaahoo.com/images/logo/aaahooweb2F.gif) |