ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها |
ای گوهر نام تو تاج سر دیوانها
|
|
ذکر تو به صد عنوان آرایش عنوانها
|
در ورطهی کفر افتد انس و ملک ار نبود
|
|
از حفظ تو تعویضی در گردن ایمانها
|
ای کعبهی مشتاقان دریاب که بر ناید
|
|
مقصود من گم ره از طی بیابانها
|
جان رخش طرب تازد چون ولوله اندازد
|
|
غارت گر عشق تو رد قافلهی جانها
|
شد در ره او جسمم با آن که ز خوبان بود
|
|
این کشتی بیلنگر پروردهی طوفانها
|
آن ابر کرم کز فیض مشتاق خطا شوئیست
|
|
حاشا که بود در هم ز آلایش دامانها
|
چون محتشم از دردش میکاهم و میخواهم
|
|
رنجوری خود در خود مهجوری درمانها
|
| |
|
| |