گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما |
گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
|
|
میرسیم از گرد راه اینست راه آورد ما
|
در هوای شمع رویت قطرههای اشک گرم
|
|
دم به دم بر چهره میبندد ز آه سرد ما
|
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم
|
|
گشته است از بی کسی همدرد ما
|
با گیاه شور پرور فرقت باران نکرد
|
|
آن چه هجران کرد با جان بلا پرورد ما
|
گر عیاذالله از ما بر دلت گردی بود
|
|
حسبتا لله به باد نیستی ده گرد ما
|
گرد از جمعیت دلها بر آرد بیدرنگ
|
|
چون ز گرد ره شود پیدا سوار فرد ما
|
دوش آن وحشی شمایل محتشم را دید و گفت
|
|
باز پیدا گشت مجنون بیابان گرد ما
|
| |
|
| |