بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب |
بزم پر فتنه از آن طرز نگاهست امشب
|
|
فتنه در خانه آن چشم سیاهست امشب
|
دی گریبان رد حسن مه کنعانی بود
|
|
از صفا تابده پنجهی ماهست امشب
|
دوشم از عشق نهان هر گوهر راز که بود
|
|
پیش آن بت همه در رشتهی آهست امشب
|
به نظر بازی من گرنه گمان برده چرا
|
|
کار چشمش همه دزدیده نگاهست امشب
|
بهر ضبط من مجنون که کهن سلسلهام
|
|
فتنه از گیسوی او سلسله خواهست امشب
|
حسن را این همه بر آتش رخسارهی او
|
|
دامن افشانی از آن طرف کلاهست امشب
|
میرسد یار کشان دامن و در بزم خروش
|
|
که آستان روب گدا دامن شاهست امشب
|
بر چو من پر گنهی دم به دم از گوشهی چشم
|
|
نگه او اثر عفو گناهست امشب
|
محتشم پیک نظر گرنه سبک پاست چرا
|
|
کوه تمکین توبی وزن چو کاهست امشب
|
| |
|
| |