برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب |
برشکن طرف کله چون بفکنی از رخ نقاب
|
|
صبح صادق کن عیان بعد از طلوع آفتاب
|
گفت امشب صبر کن چندان که در خواب آیمت
|
|
صبر خواهم کرد من اما که خواهد کرد خواب
|
سهل باشد ملک دل زیر و زبر زاشوب عشق
|
|
ملک ایمان را نگهدارد خدا زین انقلاب
|
دی که در من دیدن آن آفتاب آتش فکند
|
|
دیده آبی زد بر آتش ورنه میگشتم کباب
|
چون عنان گیرم سواری را کز استیلای حسن
|
|
میرود پیوسته صدا به رو کمانش در رکاب
|
عشق اگر پاکست در انجام صحبت میشود
|
|
رسم معشوقان نیاز آئین عشاقان عتاب
|
جز من مظلوم کز عمر خودم بیزار کیست
|
|
آن که آزارش گناه و کشتنش باشد ثواب
|
در میان بیم و امیدم که هر دم میکند
|
|
مرگ در کارم تعلل زیاد در قتلم شتاب
|
دی سوال بوسهای زان شوخ کردم گفت نیست
|
|
محتشم حرف چنین راغیر خاموشی جواب
|
| |
|
| |