ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست |
ای گل امروز اداهای تو بیچیزی نیست
|
|
خندهی وسوسهی فرمای تو بیچیزی نیست
|
میزند غیر در صلح به من چیزی هست
|
|
و اندرین باب تقاضای تو بی چیزی نیست
|
میدهی پهلوی خاصان به اشارت جایم
|
|
این خصوصیت بیجای تو بیچیزی نیست
|
من خود ای شوخ گنه کارم و مستوجب قهر
|
|
با من امروز مدارای تو بیچیزی نیست
|
فاش در کشتن من گرچه نمیگوئی هیچ
|
|
جنبش لعل شکرخای تو بیچیزی نیست
|
رنگ آشفتگی از روی تو گر نیست عیان
|
|
پیچش زلف سمن سای تو بیچیزی نیست
|
محتشم زان ستم اندیش حذر کن که امروز
|
|
اضطراب دل شیدای تو بیچیزی نیست
|
| |
|
| |