کنون که خنجر بیداد یار خونریز است |
کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
|
|
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
|
دلم ز وعدهی شیرین لبی است در پرواز
|
|
که یاد کوهکنش به ز وصل پرویز است
|
ز من چه سرزدهای سرو نوش لب که دگر
|
|
سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است
|
منه فزونم ازین بار جور بر خاطر
|
|
که پیک آه گران خاطر سبک خیز است
|
کشاکش رگ جانم شب دراز فراق
|
|
ز سر گرانی آن طره دلاویز است
|
به این گمان که شوم قابل ترحم تو
|
|
خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است
|
چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو
|
|
که گاه گاه سخنهای او بانگین است
|
| |
|
| |