درین کز دل بدی با من شکی نیست |
درین کز دل بدی با من شکی نیست
|
|
که خوبان را زبان با دل یکی نیست
|
چو نی یک استخوانم نیست درتن
|
|
که بر وی از تو زخم ناوکی نیست
|
بهر دردم که خواهی مبتلا کن
|
|
که ایوب تو را صبر اندکی نیست
|
رموز نالهی بلبل که داند
|
|
درین گلشن که مرغ زیرکی نیست
|
دلم از دست طفلی ترک سر کرد
|
|
که بیآسیب تیغش تارکی نیست
|
نه از غالب حریفیهای حسن است
|
|
که یک عالم حریف کودکی نیست
|
در وارستگی در قلزم عشق
|
|
مجو کاین بحر مهلک را تکی نیست
|
اگر مرد رهی راه فنا پوی
|
|
که سالک را ازین به مسلکی نیست
|
مرنجان محتشم را کو سگ توست
|
|
سگی کاندر وفای او شکی نیست
|
| |
|
| |