زان آستان که قبلهی ارباب دولت است |
زان آستان که قبلهی ارباب دولت است
|
|
محرومی من از عدم قابلیت است
|
چشم ز عین بیبصری مانده بینصیب
|
|
زان خاک در گه سرمهی اهل بصیرت است
|
رویم که نیست بر کف پایش به صد نیاز
|
|
از انفعال بر سر زانوی خجلت است
|
دوشم که نیست غاشیه کش در کاب تو
|
|
آزرده از گرانی بار مذلت است
|
دستم که نیست پیش تو بر سینهی صبح و شام
|
|
کوته ز جیب عیش و گریبان راحت است
|
پایم ازین گنه که نه جاری به راه توست
|
|
مستوجب سلاسل قهر و سیاست است
|
گر دور چرخ مانعم از پای بوس توست
|
|
در روزگار باعث تاخیر صحبت است
|
بر من جفاست ورنه سلیمان عهد را
|
|
در انجمن نصیحت موری چه حاجت است
|
من بعد روی محتشم از هیچ رومباد
|
|
دور از درت که گفته ارباب همت است
|
| |
|
| |