درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج |
درختان تا شوند از باد گاهی راست گاهی کج
|
|
قد خلق از سجودت باد گاهی راست گاهی کج
|
ز بس حسرت که دارد بر تواضع کردن شیرین
|
|
کشد نقش مرا فرهاد گاهی راست گاهی کج
|
زند پر مرغ روحم چون شود از باد جولانش
|
|
اطاقه بر سر شمشاد گاهی راست گاهی کج
|
نزاکت بین که سروش میشود مانند شاخ گل
|
|
به نازک جنبشی از باد گاهی راست گاهی کج
|
بلا زه بر کمان بندد چو در رقص آن سهی بالا
|
|
کند رعنا روی بنیاد گاهی راست گاهی کج
|
کمان بر من کشید و دلنواز مدعی هم شد
|
|
که تیرش بر نشان افتاد گاهی راست گاهی کج
|
به فکر قد و زلفش محتشم دیوانه شد امشب
|
|
خیالش بس که رو میداد گاهی راست گاهی کج
|
| |
|
| |