اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج |
اغیار را به صحبت جانان چه احتیاج
|
|
بی درد را به نعمت درمان چه احتیاج
|
در قتل من که ریخته جسمم ز هم مکوش
|
|
کشتی چو شد شکسته به طوفان چه احتیاج
|
نخل توام به سعی مربی ثمر مبخش
|
|
خودرسته را به خدمت دهقان چه احتیاج
|
کی زنده دم تو کشد منت مسیح
|
|
پاینده را به چشمهی حیوان چه احتیاج
|
از لعبتان چین به خیال تو فارغیم
|
|
تا جان بود به صورت بیجان چه احتیاج
|
بعد طریق کعبهی مقصد ز قرب دل
|
|
چون بسته شد به بستن پیمان چه احتیاج
|
بهر ثبوت عشق چو در بزم منکران
|
|
دل چاک شد به چاک گریبان چه احتیاج
|
پیش ضمیر دلبر ما فیالضمیر دان
|
|
اظهار کردن غم پنهان چه احتیاج
|
در فقر چون عزیزی و خواری مساویند
|
|
درویش را به عزت سلطان چه احتیاج
|
چون دیگریست قاضی حاجات محتشم
|
|
مور ضعیف را به سلیمان چه احتیاج
|
| |
|
| |