دوش گفتند سخنها ز زبان تو صریح |
دوش گفتند سخنها ز زبان تو صریح
|
|
للهالحمد که شد کین نهان تو صریح
|
بود عاشق کشی اندر همه عهدی پنهان
|
|
آخر این رسم نهان شد به زمان تو صریح
|
خوش برانداختهای پرده که در خواهش می
|
|
هست در گوش من امشب سخنان تو صریح
|
دوش در مستی از آن رقعهنویسی هر حرف
|
|
که دلت داشت نهان کرد بیان تو صریح
|
آن که میداشت عبور تو به مسجد پنهان
|
|
دوش میداد به میخانه نشان تو صریح
|
با تو هم دشمنی غیر عیان شد امروز
|
|
بس که سوگند غلط خورد به جان تو صریح
|
به کنایت سخن از جرم کسی گفتی و گشت
|
|
کینهی محتشم از حسن بیان تو صریح
|
| |
|
| |