آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند |
آه از آن لحظه که مجلس به غضب در شکند
|
|
دامن افشاند و می ریزد و ساغر شکند
|
میرود سرخوش و من بر سر آتش که چه وقت
|
|
مست باز آید و غوغا کند و درشکند
|
دست ز احباب ندارد چو کشد خنجز ناز
|
|
مگرش دست شود رنجه و خنجر شکند
|
سگ آن مست غرورم که نگه داند راه
|
|
شحنه را بر سر بازار اگر سر شکند
|
زدهام دوش به جرات در قصری کانجا
|
|
حاجب از جرم سجودی سر قیصر شکند
|
مو بر اندام شود راست مه یک شبه را
|
|
افتاب من اگر طرف کله برشکند
|
محتشم باده ده از خون منش کان خونخوار
|
|
نیست مستی که خمار از می دیگر شکند
|
| |
|
| |