عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید |
عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید
|
|
آب و آتش بهم آمیختنش را نگرید
|
دامن افشاندن و برخاستنش را بینید
|
|
ساغر افکندن و می ریختنش را نگرید
|
همچو طفلی که دهد بازی مرغان حریص
|
|
دام به نهادن و بگریختنش را نگرید
|
گرچه میگویم و غیرت به دهان میزندم
|
|
کوه سیم از کمر آویختنش را نگرید
|
جان دیوانهی من میرود اینک بیرون
|
|
از بدن رابطه به گسیختنش را نگرید
|
محتشم اشک ز چشم آه ز دل کرده رها
|
|
فتنه از بحر و بر انگیختنش را نگرید
|
| |
|
| |