امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود |
امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
|
|
مهد زمین ز گریهی من غرق آب بود
|
دیوانهای که غاشیه داری به کس نداد
|
|
تا پای شهسوار بلا در رکاب بود
|
دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را
|
|
با مشتری مقابلهی آفتاب بود
|
در نامهی عمل ملک از آدمی کشان
|
|
گر مینوشت جرم تو را بی حساب بود
|
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
|
|
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود
|
تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش
|
|
پایم ز بس که در وحل اضطراب بود
|
بر خاک محتشم به تواضع گذر که او
|
|
روزی بر آستان تو عالیجناب بود
|
| |
|
| |