دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود |
دی به شیرین عشوه هر دم سوی من دیدن چه بود
|
|
وز پی آن زهر از ابرو چکانیدن چه بود
|
گر نبودی بر سر آتش ز اعراض نهان
|
|
همچو موی خویشتن بر خویش پیچیدن چه بود
|
گربدی از من نمیگفتند خاصان پیش تو
|
|
تیر تیز اندر حکایت سوی چه بود
|
ور نبودی بر سر آزار من در انجمن
|
|
حرف جرمم یک سر از بدخواه پرسیدن چه بود
|
گر به دل با من نبودی بذر طعنم غیر را
|
|
منع کردن وز قفا چشمک رسانیدن چه بود
|
بزم خاصی گر نهان از من نمیآراستی
|
|
بی محل اسباب عیش از بزم برچیدن چه بود
|
گر نبودت در کمان تیر غضب مخصوص من
|
|
چین برد ابرو در رخ اغیار خندیدن چه بود
|
دی به بزم از غیر آن احوال پرسیدن نداشت
|
|
من چو واقف گشتم آن خاموش گردیدن چه بود
|
محتشم را گر نمیدانستی از نامحرمان
|
|
پش غیر از وی جمال راز پوشیدن چه بود
|
| |
|
| |