دست به دست همچو گل آن بت مست میرود |
دست به دست همچو گل آن بت مست میرود
|
|
گر ز پیش نمیروم کار ز دست میرود
|
من به رهش چو بیدلان رفته ز دست و آن پری
|
|
دست به دوش دیگران سر خوش و مست میرود
|
دل به اراده میدهد جان به کمند زلف او
|
|
ماهی خون گرفته خود جانب شست میرود
|
من به خیال قامتت میروم از جهان برون
|
|
شیخ به فکر طوبی از همت پست میرود
|
بار چو بستم از درت مانع رفتنم مشو
|
|
زان که مسافر از وطن بار چو بست میرود
|
خانهپرست از ریا رفت و به کعبه کرد جا
|
|
کعبهی ماست هر کجا بادهپرست میرود
|
گیسوی حور اگر بود دام فسون ز قید آن
|
|
مرغ که جست میپرد صید که رست میرود
|
کلک زبان محتشم در صفت تو ای صنم
|
|
هر سخنی که زد رقم دست به دست میرود
|
| |
|
| |