دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد |
دلا نخل امل بنشان که باز آن سروناز آمد
|
|
تو هم ای خان باز آ که عمر رفته باز آمد
|
گریزان شد فراق و هجر بیخم زد تو هم اکنون
|
|
روی افسرده کی کان مایهی سوز و گداز آمد
|
بزن بر بام چرخ ای بخت دیگر نوبت عشقم
|
|
که با حسن بلند آوازه باز آن سروناز آمد
|
دگر غوغای مرغانست در نخجیر گاه او
|
|
که آواز پر شهباز و بانک طبل باز آمد
|
تو نیز ای دل که مالامال رازی مطمن باشی
|
|
که آن جنبشنشین بحر بیآرام باز آمد
|
دگر ما و بهای خون خود کردن چو آب ارزان
|
|
که با سرمایهی ناز آن خریدار نیاز آمد
|
مخور غم محتشم من بعد کان غمخوار پیدا شد
|
|
مزن دیگر دم بیچارگی کان چاره ساز آمد
|
| |
|
| |