روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد |
روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
|
|
دل جدا شکر تو و دیده جدا خواهد کرد
|
جان غم دیده که آمد به لب از هجرانت
|
|
تا کند عمر وفا با تو وفا خواهد کرد
|
غیر را میکشی امروز و حسد میکشدم
|
|
که ملاقات تو فردای جزا خواهد کرد
|
کرم ناساخته جا میکند اینها در بزم
|
|
سر چو از باده کند گرم چها خواهد کرد
|
کرده رسوای دو عالم لقبم چون نکند
|
|
که به حشرم دگر انگشت نما خواهد کرد
|
کرده صد کار به دشمن مرض هجر کنون
|
|
مانده یک کار همانا که خدا خواهد کرد
|
محتشم عاقبت آن شوخ وفا کیش ز رحم
|
|
صبر کن صبر که درد تو دوا خواهد کرد
|
| |
|
| |